الحاق کردن

لغت نامه دهخدا

الحاق کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیوستن. چسبانیدن. ملحق کردن. منضم کردن. رجوع به اِلحاق شود : و شرایط اشفاق بر لوازم کرم الحاق کردی. ( سندبادنامه ص 243 ).

فرهنگ فارسی

پیوستن . چسبانیدن ملحق کردن . منضم کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم