ازاده خوی

لغت نامه دهخدا

( آزاده خوی ) آزاده خوی. [ دَ ]( اِخ ) نامی است که فریدون بزن تور داد :
زن سلم را کرد نام آرزوی
زن تور را نام آزاده خوی
زن ایرج نیک پی را سهی
کجا بد سهیلش بخوبی رهی.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( آزاده خوی ) ( صفت ) ۱ - دارای خلق آزادان آنکه خصلت آزادگان دارد . ۲ - اصیل نجیب ( انسان و ستور ).
نامی است که فریدون بزن توج داد

فرهنگ اسم ها

اسم: آزاده خوی (دختر) (فارسی)
معنی: دارای خلق وخوی آزاد، بی تکلف، ساده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال اوراکل فال اوراکل فال مارگاریتا فال مارگاریتا