دانشنامه اسلامی
خاندان وی که از قبیلۀ یعمر ربعی و زادگاهشان اشبیلیۀ اندلس بود (باسه، 247)، بیشتر اهل علم و سیاست بودند (صفدی، اعیان، 53/11) و پس از سقوط اشبیلیه در 646 ق1248/ م به دست مسیحیان مجبور به ترک دیار خود شدند (بابسه، 248). پدر وی ابوعمرو محمد بن محمد (د 705 ق1305/ م) در تونس و بجایه دانش آموخت و سپس به مصر مهاجرت کرد و کتابهای مهم و معتبری همراه خود به آنجا برد.
ابوعمرو در اسکندریه، مکه و قاهره به مطالعات خود ادامه داد و سرانجام در قاهره اقامت گزید و مدتی پس از ابن دقیق العید به سمت استادی کاملیّه انتخاب شد (ابن حجر، 424/5-425، 476).
ابوالفتح در قاهره زاده شد و هنوز کودکی بیش نبود که در مجالس درس عالمان آنجا شرکت می جست. در اجازه نامه ای که وی به صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدی داده، به صراحت گفته است که در 675 ق1276/ م در حالی که چهار ساله بود، همراه پدر خود در مجالس حدیث جمعی از علما شرکت می کرد که از آن جمله شمس الدین محمد بن ابراهیم مقدسی را نام برده است (صفدی، وافی، 309/1). وی همچنین در بسیاری از صفحات عیون الاثر خود شماری از استادان و عالمانی را که در چهار یا پنج سالگی همراه پدر خود در درس آنان شرکت کرده، نام برده است که ابوعبدالله محمد بن نصر قرشی، امیر سیف الدوله ابوعبدالله محمد بن غسان انصاری، ابوالعباس احمد بن یوسف صوفی سخاوی، ابوالفضل عبدالرحیم بن یوسف بن یحیی موصلی و ابومحمد عبدالعزیز بن عبدالمنعم حرّانی از آن جمله اند (28/1، 36، 60، 81). در 685 ق1286/ م نزد ابوبکر محمد بن احمد قسطلانی به قرائت و استماع حدیث پرداخت و از استادان دیگری نیز در مصر، اسکندریه، شام و حجاز و دیگر ولایات استماع حدیث کرد (صفدی، وافی، 290/1). او اصول فقه را نزد ابوالفتح محمد بن علی بن وهب قشیری و نحو را نزد ابن نحاس آموخت (همو، اعیان، 51/11) و فقه را از ابن دقیق العید فرا گرفت (ابن وردی، 434/2). به گفتۀ ذهبی شمار استادان وی نزدیک به 1000 تن بوده است (صفدی، وافی، 291/1). جمعی از محدثان حجاز، عراق، شام، افریقیه و اندلس به او اجازۀ نقل حدیث داده اند (همان، 309/1-310) و ابن کثیر او را در حدیث، فقه، نحو، سیره، تاریخ و فنون دیگر سرآمد اقران دانسته است (169/14). وی اغلب با بزرگان معاشرت می کرد (صفدی، وافی، 291/1؛ابن حجر، 477/5)، ولی نوشته اند که با سفیهان و شراب خواران نیز حشر و نشر داشت و از این رو مورد ملامت قرار می گرفت (ابن قاضی شهبه، 392/2).
ذهبی او را در آنچه نقل کرده، ثبت و صاحب بصیرت نوشته (تذکرة، 1503/4) و در سیره و رجال و لغت فردی آگاه به شمار می آورده است (همو، ذیول، 99/4). ابن سید الناس در شعر و ادب نیز از استعدادی وافر برخوردار بود، چنانکه صفدی اشعار وی را مورد ستایش قرار داده است (وافی، 293/1). اشعار وی در مدح پیامبر(ص) و بزرگان قاهره و دوستانش و در خصوص مطالب متنوع دیگر است. وی خود برخی از اشعارش را برای صفدی خوانده است (صفدی، وافی، 302/1-305). صفدی ابیات بسیاری از او را در وافی (293/1-300) و اعیان (66/1-92) آورده که به صورت مکاتبۀ بین آنان رد و بدل شده است. ابن شاکر در عیون (486-488) و فوات (288/3-292) و سبکی (270/9-272) و ابن حجر (480/5-481) و مقری (596/2) نیز بسیاری از اشعار وی را نقل کرده اند. او در خط نیز استادی ماهر و زبردست (ذهبی، ذیول، 9/4) و در قرائت و کتابت بسیار سریع بود، چنانکه کلام الله مجید را در یک جمعه نوشت و کتاب سیرۀ خود را در عرض 20 روز به پایان برد (صفدی، وافی، 290/1-293).
ابن سید الناس در کنار مطالعات علمی سمت استادی مدرسۀ ظاهریه و ابن حلیقه (در کنار برکة الفیل) و مسجد الرصد را نیز به عهده داشت و خطیب جامع الخندق نیز بود و از این راه حقوقی دریافت می کرد. وی از شهر صفد و گویا از حلب نیز مستمری داشت (همان، 291/1-292). جمع بسیاری از شامیان و مصریان و غیر آنها از وی استماع حدیث کرده و در درس وی شرکت کرده اند (همو، اعیان، 51/11). از مشاهیر شاگردان وی می توان شمس الدین ذهبی را نام برد که در تذکرة الحفاظ (1503/34) ابن سید الناس را در شمار شیوخ خود نام برده است. صفدی نیز کتابهای ابن سید الناس را در نزد وی قرائت و استماع کرده است (صفدی، وافی، 292/1، 293، 305-310).