شیدن

لغت نامه دهخدا

شیدن. [ دَ ] ( مص ) حلاجی کردن. ندافی کردن. زدن پنبه و پشم و مانند آن. ندف. حلج. زدن ( چنانکه پنبه و امثال آنرا ). واخیدن. نفش. فلخیدن. فلخمیدن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

حلاجی کردن ندافی کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم