سلکه

لغت نامه دهخدا

سلکه. [ س ُ ک َ ] ( ع اِ ) کبک بچه ماده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به سلک و سلکانة شود.
سلکه. [ س ِ ک َ ] ( ع اِ ) رشته ورشته که بدان دوزند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

رشته ورشته که بدان دوزند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم