خماس

لغت نامه دهخدا

خماس. [ خ ُ ] ( ع ق ) پنجگان پنجگان. ( یادداشت بخط مؤلف ). منه : جائوا خُماس َ؛ آمدند پنج پنج. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پنجگان پنجگان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال عشقی فال عشقی فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت