حرزم

لغت نامه دهخدا

حرزم. [ ح َ زَ ] ( اِخ ) قصبه کوچکی است به جزیره ای میان ماردین و دُنیسر از اعمال جزیره و بیشتر مردم آن ارامنه هستند. ( معجم البلدان ).
حرزم. [ ح َ زَ ] ( اِخ ) کوهی است. ( منتهی الارب ).
حرزم. [ ح َ زَ ] ( اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب ، از جمله پدر اغلب کلبی شاعر. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

نامی از نامهای مردان عرب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو فال مکعب فال مکعب