تاسیده

لغت نامه دهخدا

تاسیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) کوفته. خسته : ولکن چنانک دست و پای تاسیده شود و خدری در وی پدید آید تا اگر آتشی به وی رسد درحال بداند چون خدر از وی بشود... همچنین دلها در دنیا تاسیده شده باشد و این خدر بمرگ بشود. ( کیمیای سعادت ).

فرهنگ فارسی

کوفته خسته .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال لنورماند فال لنورماند فال عشق فال عشق