ایکال

لغت نامه دهخدا

ایکال. ( ع مص ) ( از «وک ل » ) گذاشتن کار بکسی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( از «ا ک ل » ) خورانیدن طعام. ( آنندراج ). دادن چیزی را تا بخورد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بخورانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || سخن چینی کردن در میان ایشان. ( منتهی الارب ). || سخن چینی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || و برانگیختن بعض بر بعض. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آکلت النار الحطب ایکالاً؛ معدوم کردن آتش هیزم را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خوردنی آوردن درخت خرما و زراعت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || قادر گردانیدن فلان را بر فلان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گذاشتن کار بکسی

فرهنگ اسم ها

اسم: آیکال (پسر) (ترکی) (تلفظ: aykal) (فارسی: آیکال) (انگلیسی: aykal)
معنی: مانند ماه روشن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فنجان فال فنجان فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش