غمش

لغت نامه دهخدا

غمش. [ غ َم َ ] ( ع مص ) تاریک شدن نظر کسی از گرسنگی یا تشنگی.و یا بمهمله سوء البصر اصلی ، و بمعجمه عارضی که میرود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ضعیف شدن چشم با جریان اشک در اکثر اوقات. صفت آن اغمش است. ( از المنجد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم