عنبسه

لغت نامه دهخدا

( عنبسة ) عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( ع اِ ) اسم عَلم است از عنبس ، و غیرمنصرف. ( از منتهی الارب ). از اعلام است. ( ناظم الاطباء ). علم است اسد را، و غیرمنصرف میباشد، چون اسامة. ( از اقرب الموارد ). ج ، عَنابِس. ( ناظم الاطباء ).
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی سفیان. برادر معاویه بود. در زمان حضرت رسول ( ص ) میزیست اما درک صحبت و دیدار آن حضرت را نکرد. ( از منتهی الارب ). رجوع به ابوعثمان در همین لغت نامه ، الاعلام زرکلی ج 5، جمهرةالانساب ص 102 و تاریخ اسلام ذهبی ج 2 ص 243 شود.
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ )ابن ازهر، مکنی به ابویحیی. رجوع به ابویحیی شود.
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن اسحاق بن شمربن عبید. از بنی حنبل بن بحاله ضبی ، مکنی به ابوحاتم. وی امیر و از فرماندهان بنی عباس به شمار می رفت و اصل اواز بصره بود. از جانب مأمون مدتی ولایت شهر رقة را بعهده داشت ، سپس از جانب المنتصر بسال 238 هَ.ق. والی مصر گشت و بسال 242 هَ.ق. از فرمانروایی کناره گرفت و به عراق بازگشت و در سال 246 هَ.ق. درگذشت. وی در هنگام فرمانروایی با مردم به داد و انصاف بسیاررفتار کرد و او را آخرین فرد عرب دانسته اند که بر مصر والی گشت. و نیز گویند که او پیرو مذهب خوارج بودو بدان تظاهر میکرد. ( از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهرة ج 2 ص 293، و تاریخ مسعودی ، و جمهرة الانساب ).
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن ربیعة جهنی. صحابی یا تابعی است. ( منتهی الارب ). رجوع به الاصابة ترجمه شماره 607 شود.
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن سُحَیم کلبی. وی از جنگجویان شجاع بشمار می رفت و بسال 103 هَ.ق. از جانب هشام بن عبدالملک والی اندلس گشت و در آنجا فتوحات بسیاری کرد. و در یکی از جنگها زخمی شد و در سال 107 هَ.ق. درگذشت. رجوع به الاعلام زرکلی ج 5، و تاریخ ابن اثیر حوادث سال 107، و البیان المغرب ج 2 ص 27 شود.
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن سعیدبن العاص اموی. تابعی بود. ( از منتهی الارب ).
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن غنیم کلابی. رجوع به ابوغنیم شود.
عنبسة. [ عَم ْ ب َ س َ ] ( اِخ ) ابن معدان الفیل الفهری. از مردم میسان بوده و به بصره شده و بدانجا اقامت گزیده است. و گویند او نحو را از ابوالاسود الدؤلی فراگرفته است. ( از الفهرست ابن الندیم ).

فرهنگ فارسی

ابن معدان الفیل الفهری از مردم میسان بوده و ببصره شده و بدانجا اقامت گزیده است و گویند او نحو را از ابو الاسود الدولی فراگرفته است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت