عنبر سای

لغت نامه دهخدا

عنبرسای. [ عَم ْ ب َ ] ( نف مرکب ) آنکه عنبر میساید. رجوع به عنبر ساییدن شود :
دولت سلطان بر هرکه بتابد نشگفت
گر شود باد هوا بر سر او عنبرسای.فرخی. || ( اِ مرکب ) وسیله ای که عنبر را در آن می ساییدند :
عمل بیار که رخت سرای آخرت است
نه عودسوز به کار آیدت نه عنبرسای.سعدی.

فرهنگ فارسی

عنبر میساید وسیله ای که عنبر را در آن میساییدند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم