لغت نامه دهخدا عزیزداشت. [ ع َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) عزیز داشتن. گرامی داشتن : گفت تا ایشان را فرودآورند و آنچه عزیزداشت و شرط مراقبت حرمت پادشاه باشد بجای آرند. ( تاریخ طبرستان ). و رجوع به عزیز داشتن و عزیز شود.