طوری

لغت نامه دهخدا

طؤری. [ طُءْ ری ی ] ( ع اِ ) طؤوی. گویند: ما بالدار طؤری ؛ نیست در خانه کسی. ( منتهی الارب ). رجوع به طؤوی شود.
طوری. [ ری ی ] ( ع ص ، اِ ) وحشی از مردم و مرغ و کبوتر. ( منتهی الارب ). وحشی. ( مهذب الاسماء ). اسم طیور وحشی است و حمام را نیز گویند. ( فهرست مخزن الادویه ). رمیدگی و وحشت. ( برهان ) ( آنندراج ).
طوری. ( اِ ) توری. قسمی پارچه. || لیف . || کیسه مانندی کوچک شبیه طور که در برخی از چراغها که با نفت سوزد بکار رود.

فرهنگ فارسی

قسمی پارچه یا لیف یا طوری باف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم