شتابی

لغت نامه دهخدا

شتابی. [ ش ِ ] ( حامص ) شتاب. شتابی کردن. شتاب کردن. و ظاهراً این صورت با این معنی در فارسی گویان هند متداول بوده است و در منتهی الارب بسیار دیده میشود. ( یادداشت مؤلف ). زود و جلد. به طور عجله. شتاب و زودی. ( ناظم الاطباء ). جد. دَلهَثَة. شُماص. عَسجَمَة. فَود. مَشمَشة. وِزام. وِشاک. وِفَز. وَفَض. هَذلَبَة. هَمرَجَة. هَملَقَة. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شتاب شتابی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال جذب فال جذب فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت