شب افروزی

لغت نامه دهخدا

شب افروزی. [ ش َ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل شب افروز. افروزندگی شب. افروختن شب را :
تو دهی صبح را شب افروزی
روز را مرغ و مرغ را روزی.نظامی.|| افروختن در شب :
بیک خنده گرت باید چو مهتاب
شب افروزی کنم چون کرم شب تاب.نظامی.و رجوع به شب افروز شود.

فرهنگ فارسی

عمل شب افروز افروزندگی شب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم