رضاب

لغت نامه دهخدا

رضاب. [ رُ / رَ ] ( ع اِ ) آب دهن یا آب دهن مکیده یا پاره های آب دهن در دهن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آب دهن مکیده. ( از اقرب الموارد ). آب دهان. ( صراح اللغة ) ( دهار ). بزاق. ( یادداشت مؤلف ) : چون اشک به روی عاشقان روان و رخشان و چون شمع بر بالین معشوق ریزان و درخشان ، آرزومندتر از شراب وصل نازکان و سودمندتر از رضاب لعل یارگان. ( ترجمه محاسن اصفهان ). || ریزه خشک. || پاره های برف. || پاره های شکر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پاره یخچه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تگرگ. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || شهد نیک ، یا عام است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). لعاب عسل. ( از اقرب الموارد ).
- رضاب نحل ؛ به مجاز، عسل. ( یادداشت مؤلف ).
|| کفک شهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کفک عسل. ( از اقرب الموارد ). || دانه شبنم بر برگ درخت از باران ، یا عام است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال درخت فال درخت فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت