رستاخیز کردن

لغت نامه دهخدا

رستاخیز کردن. [ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بمجاز، فریاد کردن :
دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند رستاخیز.سعدی.و رجوع به رستاخیزشود.

فرهنگ فارسی

بمجاز فریاد کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم