دراکان

لغت نامه دهخدا

دراکان. [ ] ( اِخ ) از نواحی دارابجرد بوده است که در فارسنامه ابن البلخی ( ص 131 ) چنین توصیف شده است : حسو و دراکان و مص و رستاق الرستاق ، این جمله از نواحی دارابجرد است و هوای آن گرمسیر است و درختان خرما باشد و آب روان و دیگر میوه ها باشد. و تنگ رنبه اندرین نواحی است.

فرهنگ فارسی

از نواحی داربجرد بوده است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال شمع فال شمع