لغت نامه دهخدا
- دایره برای فلان کشیدن ؛ گردنامه و نامه توزیع او را ترتیب دادن. گردبرگرد آن نوشتن یا جمع کردن مالی برای فقیری. دائره ای کشیدن و اسامی عده ای از اغنیا را نوشتن تا بی تصور تقدم وتأخر هر کدام مبلغی را تعهد کنند. برای فقیری اعانه جمع کردن :
یک لب لعل کی از بوسه مرا سیر کند
بهر من دایره ای کاش نکویان بکشند.وحید.رجوع به دایره درین معنی شود. || برآوردن و نواختن دایره ، ساز معروف. بیت زیر شاهد این معنی و موهم معنی قبل است :
در بزم زمانه بی نوایم ، ای کاش
مطرب ز برای من کشد دایره ای.سلیم.کشید دایره صد ره ز طوق قمری سرو
رعونت از قد موزون او گدائی کرد.تأثیر.