دان دان

لغت نامه دهخدا

دان دان. ( ص مرکب ) متفرق و پاشان و پراکنده و از هم جدا. ( ناظم الاطباء ). دانه دانه.
- دان دان بیرون زدن ؛ دانه ها بیرون آمدن بر اندام در بیماری سرخک و آبله مرغان و حصبه و جز آن.

فرهنگ فارسی

متفرق و پاشان وپراکنده و از هم جدا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم