خط سیاه

لغت نامه دهخدا

خط سیاه. [ خ َطْ طِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط شب. خط ازرق. خط سبز. خط چهارم از هفت خط جام جم را گویند. ( از ناظم الاطباء ) :
بجام عشق تو می تا خط سیاه دهند
منم که سر بخط آن خط سیاه نهم.خاقانی. || عالم غیب بنزد صوفیان. ( یادداشت بخط مؤلف ). || خط سبز نورسته را گویند. ( آنندراج ) :
نرسته زآن خط گلگون خط سیاه هنوز
نخورده خسرو حسنت غم سپاه هنوز.تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

خط شب خط ازرق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال سنجش فال سنجش