خرگاه نشین

لغت نامه دهخدا

خرگاه نشین. [ خ َ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه در خرگاه نشیند. کنایه از رئیس و سرور قوم :
خرگاه نشین بت پریروی
همچون پریان پرید از آن کوی.نظامی.ای پیشرو سپاه صحرا
خرگاه نشین کوه خضرا.نظامی.

فرهنگ فارسی

آنکه در خرگاه نشیند کنایه از رئیس و سرور قوم باشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم