حلوی

لغت نامه دهخدا

حلوی. [ ح َ ل َ وی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به حلوا. و در نسبت به حلوا اغلب به فتح لام تلفظ میشود چنانکه گویند: المؤمنون حلویون. ولی بر طبق زبان عربی لام آنرا ساکن باید خواند و همچنین است ارضی در نسبت به ارض. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 3 ).
حلوی. [ ح ُ وا ] ( ع اِ ) شیرینی. نقیص مُرّی ̍. گویند: خذالحلوی و اعطه المری. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به حلوائ خورند. حلوا شیرینی دوست .
منسوب به حلوا و در نسبت به حلوا اغلب به فتحلام تلفظ میشود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی