حسن فارسی

لغت نامه دهخدا

حسن فارسی.[ ح َ س َ ن ِ ] ( اِخ ) کمال الدین. او راست : تذکرةالاحباب. ( ذریعه از کشف الظنون ). رجوع به کمال الدین شود.
حسن فارسی. [ح َ س َ ن ِ ] ( اِخ ) ابن احمدبن عبدالغفار ( 288 - 377 هَ. ق. ). مکنی به ابوعلی. رجوع به فارسی حسن شود.

فرهنگ فارسی

ابن احمد بن عبدالغفار مکنی بابوعلی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد