حسرت زار

لغت نامه دهخدا

حسرت زار. [ ح َ رَ ] ( اِ مرکب ) حسرتخانه. حسرتکده. آرمان خانه. حسرت آباد. جای حسرت و اندوه. || کنایت از دنیای فانی :
صد بهار آرزو گل ریز گشت و عاقبت
برنیامد بوی امیدی ز حسرت زار ما.طالب آملی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

حسرت خانه آرمان خانه کنایه از دنیای فانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا