جمس

لغت نامه دهخدا

جمس. [ ج َ ] ( اِ ) بمعنی یخ باشد که آب منجمد است. ( برهان ). رجوع به جمد شود.
جمس. [ ج ُ ] ج ِ جُمْسة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جمسة شود.

فرهنگ فارسی

جمع جمسه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال لنورماند فال لنورماند فال عشقی فال عشقی فال ای چینگ فال ای چینگ