جزار

لغت نامه دهخدا

جزار. [ ج ِ ] ( ع اِ ) وقت میوه باز کردن از خرمابن و جز آن. ( منتهی الارب ). هنگام چیدن خرما از درخت. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).وقت خرما بریدن. || وقت پشم گوسفند بریدن. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). || ( مص ) بریدن درخت خرما. ( شرح قاموس ). میوه باز کردن از درخت. ( از منتهی الارب ). جَزار در تمام معانی. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). رجوع به این کلمه شود.
جزار. [ ج َ ] ( ع مص ) میوه باز کردن از درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بریدن درخت خرما. ( شرح قاموس ). || ( اِ ) وقت میوه باز کردن از خرمابن و جز آن. ( منتهی الارب ). هنگام چیدن خرما از درخت.( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
جزار. [ ج َزْ زا ] ( ع ص ، اِ ) شترکُش. ( ناظم الاطباء ) ( دهار ) ( از منتهی الارب ) ( کنزاللغة ). اشترکش. ج ، جَزّارون. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). نحرکننده شتر. ( از متن اللغة ) ( تاج العروس ). نسبت است به جزارة که نحر شتر باشد. ( لباب الانساب ). ذبح کننده. ( از اقرب الموارد ). قصاب. ( یادداشت مؤلف ). جِزّیر. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس ). زاجِر. ( اقرب الموارد ). جازِر. ( تاج العروس ) :
چون زورق فرکنده فتاده به جزیره
چون پوست سر و پای شتر بر در جزار.خسروی.بر مثال گوسفندیم که اول نوبت که او را جزار بهر بریدن مو بیندازد و دست و پای او محکم ببندد، شکلی نامعهود و حالی بر خلاف مألوف بیند در اضطراب آید و خود را بقلقی هرچه تمامتر بر زمین میزند و از حیات ناامید شود و دل بر مرگ نهد تا جزار از کار خویش فارغ شود. ( از ترجمه ٔتاریخ یمینی چاپی ص 180 ).
جزار. [ ج ُ ] ( ع اِ ) آنچه جَزّار را دهند از اشتر کشته. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).
جزار. [ ج َزْ زا ] ( اِخ ) احمدپاشا. رجوع به همین نام و قاموس الاعلام ترکی شود.
جزار. [ ج َزْ زا ] ( اِخ ) یحیی بن جزار. وی از روات بود و از حضرت علی ( ع ) روایت کرد. ( از لباب الانساب ). و رجوع به یحیی بن جزار شود.
جزار. [ ] ( اِخ ) رجوع به یحیی بن عبدالعظیم شود.

فرهنگ عمید

قصاب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال اوراکل فال اوراکل فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ای چینگ فال ای چینگ