تامیم

لغت نامه دهخدا

تأمیم. [ ت َءْ ] ( ع مص )آهنگ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). قصد کردن. ( زوزنی )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( در اصطلاح امروز عرب ) ملی کردن : تأمیم البترل ؛ ملی کردن نفت.

فرهنگ فارسی

آهنگ کردن ٠ قصد کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم