تازه کاری

لغت نامه دهخدا

تازه کاری. [ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) تازه کردن کار باغ و جز آن. ( آنندراج ). نوسازی. تجدید کردن چیزی :
کند داغ کهن را تازه کاری
عجب فصلیست فصل نوبهاران.باقر کاشی ( از آنندراج ).بیا تا دگر تازه کاری کنیم
رخ عیش را غازه کاری کنیم.ظهوری ( ایضاً ).

فرهنگ فارسی

تازه کردن کاری نو سازی تجدید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال امروز فال امروز فال تک نیت فال تک نیت