بیمار توش

لغت نامه دهخدا

بیمارتوش. ( ص مرکب ) ناتوان. ضعیف :
به ذل غریبان بیمارتوش
به اشک یتیمان پیچیده گوش.نظامی.و رجوع به توش شود.

فرهنگ فارسی

ناتوان . ضعیف .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال راز فال راز فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت