بی طبع

لغت نامه دهخدا

بی طبع. [ طَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + طبع ) فاقد نیرو و استعداد. بی قریحه :
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب میمانم.سعدی.رجوع به طبع شود.

فرهنگ فارسی

فاقد نیرو و استعداد ٠ بی قریحه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم