بی زاد

لغت نامه دهخدا

بی زاد. ( ص مرکب ) ( از: بی + زاد عربی ) بی توشه. آنکه زاد ندارد. ( یادداشت مؤلف ): ارمال ؛ بی زاد ماندن قوم. ( تاج المصادر بیهقی ).
بی زاد. ( ص مرکب ) بی زاده. بی فرزند. بی نسل.

فرهنگ فارسی

بی زاده ٠ بی فرزند ٠ بی نسل ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم