بر زمین افتادن

لغت نامه دهخدا

بر زمین افتادن. [ ب َ زَ اُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. ( آنندراج ).
- بر زمین افتادن حرف ؛ خوار و بی اعتبار شدن آن :
می توان خواند از جبین خاک احوال مرا
بس که پیش یار حرفم بر زمین افتاده است.صائب ( از آنندراج ).دمیده ز بس سبزه و یاسمین
نیفتاده حرف کسی بر زمین.طغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از خوار و بی اعتبار شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم