اصد

لغت نامه دهخدا

اصد. [ اُ ص َ ] ( ع اِ ) ج ِ اُصْدة. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). رجوع به اُصْدة شود.
اصد. [ اِ ص َ ] ( ع اِ ) ج ِ اِصْدة. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). رجوع به اِصْدة شود.
اصد. [ اُ ص ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اِصاد. ( قطر المحیط ). رجوع به اصاد شود.

فرهنگ فارسی

جمع اصاد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال سنجش فال سنجش فال میلادی فال میلادی فال ماهجونگ فال ماهجونگ