اظل

لغت نامه دهخدا

اظل. [ اَ ظَ ل ل ] ( ع اِ ) شکم انگشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). شکم انگشت. قسمت نزدیک جلو قدم از بیخ ابهام تا بیخ خنصر یا شکم انگشت نزدیک پشت قدم. ( از متن اللغة ). || شکم سپل شتر.ج ، ظُل ، شذوذاً. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). عجاج در قول خود: تشکو الوجی من اظلل و اظلل ، بفک ادغام خوانده جهت ضرورت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). اَظَل شتر؛ درون سپل آن. ج ، ظُل و آن شاذ است زیرا کلمه اسم است نه صفت. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). زیر سَوَل اشتر. ج ، اَظَلات ، اظلال ، اظالل. ( مهذب الاسماء ).
اظل. [ اَ ظَل ل ] ( ع ن تف ) سایه دارتر.
- امثال :
اظل من حجر ( لکثافته ). ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

سایه دار تر اظل من حجر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال رابطه فال رابطه فال لنورماند فال لنورماند