اشکنک

لغت نامه دهخدا

اشکنک. [ اِ ک َ ن َ ] ( اِ ) در تداول عامه بمعنی اشکلک است.
- امثال :
بازی اشکنک داره ، سرشکستنک داره .
و رجوع به اشکلک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) اشکلک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم