فریدن. [ ف َ دَ / ف ِرِ دَ ] ( اِخ ) از بلوکات سپاهان و حد شمالی آن خوانسار و گلپایگان ، حد شرقی کرون و دهق ، حد جنوبی چهارمحال و غربی بربرود و جاپلق و بختیاری است. شامل 173 قریه است. مرکز داران و مساحت آن 160 فرسخ ، و دارای 60009 تن سکنه است. جایی کوهستانی ، سردسیر و پربرف است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ). شهرستان فریدن یکی از شهرستانهای هفتگانه استان دهم و از شمال به شهرستان گلپایگان ، از جنوب به شهرستان شهرکرد، از باختر به بلوک الیگودرز و از خاور به شهرستان مرکزی اصفهان محدود است. در سازمان آمار کلیه قرای دهستانهای کرچمبو، چادگان گرجی و وزرق ، به نام یک دهستان به اسم فریدن منظور شده است. شهرستان فریدن از دو بخش تشکیل شده است : 1- بخش داران شامل چهار دهستان که 128 آبادی و 113624 تن سکنه دارد. 2- بخش آخوره شامل دو دهستان که 134 آبادی و 25376 تن سکنه دارد. بنابراین شهرستان فریدن از دو بخش و 6 دهستان و 262 آبادی تشکیل شده و دارای 139000 تن سکنه است. شرح هر یک از بخش هاو دهستان ها و آبادی ها در جای خود داده شده است. در بررسی هائی که در این شهرستان بعمل آمده کانهای نفت وزغال سنگ در قریه های کاوه ، غرغن و زرک کشف شده ، ولی تاکنون از این کانها بهره برداری نشده است. از داران مرکز شهرستان فریدن راههای شوسه زیر منشعب میشود: 1- راه شوسه داران به دامنه و اصفهان. 2- راه شوسه داران به آخوره. 3- راه شوسه کوهرنگ. 4- شاهراه شوسه اصفهان به ازنا از این شهرستان میگذرد و ازنا یکی از ایستگاههای مهم راه آهن شهرستان اهواز است. از این شهرستان پشم ، پوست و لبنیات به اصفهان و خوانسار صادر و پارچه و قند و شکر و اجناس خرازی و سایر احتیاجات وارد میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ). فریدن. [ ف َ دَ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین ، واقع در 24هزارگزی باختر نائین که دارای ده تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
فرهنگ فارسی
فریدن یکی از بزرگان داستانی اقوام مشترک هند و ایرانی در روایات ایرانی . وی یکی از پادشاهان سلسله پیشدادی بشمار رفته . فریدون از نژاد طهمورث دیوبند ود.هنگامی که فریدون شیرخواره بود ضحاک پدرش را بکشت . فرانک مادر او فرزند را برداشت و بمرغزاری فرار کرد و کودک رابا شیرگاو بپرورد . چون ضحاک از منجمان شنیده بود که تباهی او بدست فریدون خواهد بود همواره در جستجوی وی بود. مادر فریدون از بیم ضحاک فرزند را برداشت و بکوه البرز پناه برد . چون فریدون شانزده ساله شد نژاد خود را از مادر جویا گردید . فرانک داستان جمشید و ضحاک را بدو باز گفت و گفت چون ستاره شمر بضحاک گفته تباهی اش بدست فریدون خواهد بود او پدرت را کشت و من ترا پنهان از او پرورده ام . ضحاک همواره در اندیشه فریدون بود. روزی ببزرگان کشور گفت : من دشمنی دارم که اکنون کودک است . برای ایمنی از خطر محضری بنویسید که من جز کار نیک نکرده ام . بزرگان از ترس چنان کردند و از پیر و جوان گواهی گرفتند . در این هنگام کاوه آهنگر وارد شد و خروشید و گفت : این چه عدلست که ادعا میکنی ? من هیجده پسر داشته ام که تا کنون ۱۷ تن از آنان را بخورد ماران تو داده اند و اکنون نیز هیجدهمین پسر من در بند تست و میخواهند او را بکشند . گناه من چیست ? [ یکی بی زیان مرد آهنگرم ز شاه آتش آید همی برسرم . ] ضحاک فرزندش را باز داد و گفت : بر این محضر گواهی کن . کاوه طومار را گرفت و از هم درید و بیرون رفت و مردم را دور خود جمع کرد و از چرم آهنگری درفش کاویانی ساخت . مردم بمتابعت او در پی وی روان شدند و بالبرز رفتند و فریدون را بشاهی برگزیدند . فریدون بر ضحاک تاخت و او را مغلوب کرد وبفرمود او را بسته در کوه دماوند محبوس سازند . فریدون سه پسر داشت بنام : سلم تور و ایرج و ممالک وسیع خود را بین آنان تقسیم کرد . از بلوکات سپاهان و حد شمالی آن خوانسار و گلپایگان حد شرقی کرون و دهق حد جنوبی چهارمحال و غربی بربرود و جاپلق و بختیاری است .