لغت نامه دهخدا
ز سیر هفت سیاره ، ز دور هفت فلک
نظیر تو نتوان یافتن به هفت اقلیم.سوزنی.هر هفت [ وزیر ] بر آسمان دولت شاه چون هفت سیاره بودند. ( سندبادنامه ).
هفت گنبد درون آن باره
کرده بر طبع هفت سیاره.نظامی.رجوع به هفت خدنگ ، هفت دختر خضرا، هفت دُر و هفت سالار شود.