هیش. [هََ ] ( ع مص ) تباهی افکندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جنبیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || برانگیختن. || برانگیخته شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نرم دوشیدن. || فراهم آوردن. || سخن بسیار گفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || طرب کردن. ( از اقرب الموارد ). هیش. ( اِ، ص ، ق ) بر وزن و معنی هیچ است که لاشی و معدوم باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : امروز در این دور دریغی نخورد هیش از عدل تو یک سوخته بر عدل عمربر.سنایی.هرکه آمد هرکه آید میرود این جهان محنت سرایی بیش نیست احمد جامی تو را پندی دهد آخرت را باش دنیا هیش نیست.احمد ژنده پیل ( از آنندراج ).|| ( اِ ) بافته ای را گویند از کتان که بیشتر در بلاد هندوستان بافند. || آهن جفت و آن آهنی باشد که زمین را به آن شیار کنند. ( برهان ) ( انجمن آرا ). خیش.
فرهنگ عمید
= هیچ
فرهنگ فارسی
بر وزن و معنی هیچ است که لا شئی و معدوم باشد بافته را گویند از کتان که بیشتر در بلاد هندوستان بافند
دانشنامه عمومی
هیش ( به هلندی: Heesch ) یک منطقهٔ مسکونی در هلند است که در برن هیزه واقع شده است. هیش ۱۲٬۵۴۷ نفر جمعیت دارد.