نقب زدن

لغت نامه دهخدا

نقب زدن. [ ن َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به قصدغارت خزینه ای یا دزدی از خانه ای یا گشودن حصاری ، راهی در زیرزمین تعبیه کردن و از آن راه مخفیانه به خزینه یا خانه یا حصار داخل شدن. مخفیانه و از زیرزمین به جائی رخنه کردن و بدانجا راه یافتن :
خطری کرده و در گنج طرب نقب زده
نقب کاران همه ره با خطر آمیخته اند.خاقانی.هم به پناه رخت نقب زدم بر لبت
باک نکردم که صبح آفت نقاب شد.خاقانی.خیز در این سبز کوشک نقب زن از دود دل
درشکن از آه صبح سقف شبستان او.خاقانی.آن نظر که بنگرد این جزر و مد
او ز نحسی سوی سعدی نقب زد.مولوی.عاجزم در گره خویش گشودن صائب
من که نقب از مژه در سینه خارا زده ام.صائب ( آنندراج ).نقب در خانمان خفته زنند
دزد خالی بود ز بیداران.؟|| منفذی و راه گذری در دل کوه یا در زیر زمین گشودن.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) سوراخ کردن زمین . توضیح بریدن مجرای زیر زمینی برای رسیدن بمحلی که در آن قصد دستبرد ( دزدیدن اموال بدر بردن زندانیان دزدیدن پهلوانان یا کشتن آنان ) را دارند . این کار در داستانهای عامیانه ایران سخت رایج است و [ عیاران ] همواره برای رسیدن بمحل کار خود ازراههای دور نقب می زنند : سر نفر زهزنان وهم و خیال نقب در خزینه عصمت آدم زدی ( دیو گاو پای )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم