میراث خوارگان

لغت نامه دهخدا

میراث خوارگان. [خوا / خا رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) ج ِ میراث خواره. میراث خواره ها. میراث خواران. ارث بران. وارثان :
خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی به فتوی دف و نی.حافظ.و رجوع به میراث خوار و میراث خواره شود.

فرهنگ فارسی

جمع میراث خواره میراث خواره ها میراث خواران ارث بران وارثان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال لنورماند فال لنورماند