وارون کردن

لغت نامه دهخدا

وارون کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) واژگون کردن. وارونه کردن. باژگون کردن. معکوس ساختن.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - واژگون کردن سرنگون ساختن. ۲ - دیگرکون کردن تغییر دادن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم