موسی کف

لغت نامه دهخدا

موسی کف. [ سا ک َ ] ( ص مرکب ) موسی دست. که ید بیضا دارد. ( یادداشت مؤلف ) :
میر موسی کف ، شمشیر چو ثعبان دارد
دست ابلیس و جنودش کند از ما کوتاه.منوچهری.شاه موسی کف چو خنجر برکشد
زیر ران طودی روان خواهد نمود.خاقانی.و رجوع به موسی بن عمران و موسی دست شود.

فرهنگ فارسی

موسی دست . که ید بیضا دارد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم