موبدی

لغت نامه دهخدا

موبدی. [ ب َ ] ( حامص ) موبد بودن. شغل موبد. مقام پیشوایی دین زرتشتی. ( یادداشت مؤلف ) :
منم گفت با فره ایزدی
همم شهریاری و هم موبدی.فردوسی.وین طرفه که موبدی گرفته ست
بر یک دو کشیش رنگ کشخان.خاقانی.و رجوع به موبد شود.
|| ( ص نسبی ) منسوب به موبد چنانکه مقام موبدی و جامه موبدی و رای موبدی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به موبد مربوط به موبد : [ جامه موبدی ] .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم