لغت نامه دهخدا ملک خصال. [ م َ ل َ خ ِ ] ( ص مرکب ) ملک خوی. فرشته خوی. نیکخوی و پاک سرشت : تاش به حوا ملک خصال همه اُم تاش به آدم بزرگوار همه جد.منوچهری.