مقبر

لغت نامه دهخدا

مقبر. [ م َ ب َ ] ( ع اِ ) گورستان. ( زمخشری ). موضع قبر و گویند هذا مقبرفلان. ( ناظم الاطباء ). گورگاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): لکل اناس مقبر بفنائهم ینقصون و القبور تزید. ( منتهی الارب ). || گور. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گورستان موضع قبر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال چای فال چای فال تماس فال تماس