گستاخ گویی

لغت نامه دهخدا

گستاخ گویی. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) بی پروا سخن گفتن. بی محابا گفتگو کردن. دلیرانه به سخن پرداختن :
نظامی چیست این گستاخ رویی
که با دولت کنی گستاخ گویی.نظامی.

فرهنگ فارسی

بی پروا سخن گفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن