کرشمه کن

لغت نامه دهخدا

کرشمه کن. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ک ُ ] ( نف مرکب ) کرشمه کننده. غمزه کننده. آنکه کرشمه بکار برد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نر و ماده ( کبوتران ) کاوان ابر یکدگر
به کشی کرشمه کن و جلوه گر.( گرشاسب نامه. از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کرشمه کننده : [ نر و ماده ( کبوتر ان ) کاوان ابر یگدگر بکشی کرشمه کن و جلوه گر ] . ( گرشا )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم