پهن کرده

لغت نامه دهخدا

پهن کرده. [ پ َ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گسترده ( فرش و جز آن ). مفروش ساخته. باز کرده.انداخته. مهد. || فراخ کرده. || پَخت کرده ( قطعه فلز و جز آن ). با پهنا ساخته. عریض کرده ( جاده یا قطعه زمین و نظایر آن ).

فرهنگ فارسی

گسترده مفروش ساخته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ورق فال ورق فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت